اجارهخانه از یک سو و هزینههای زندگی و مخارج ۲بچه قد و نیمقد از سوی دیگر، شب و روزش را به هم دوخته و با بستهبندی نان در خانه برای مغازهدارها روزگار میگذراند. قانع است، اما مخارج زندگی و اجارهخانه دست او نیست تا بتواند آنها را کنترل کند. انگار همه چیز دست به دست هم داد تا پس از ۱۰سال زندگی مشترک، شوهرش را از دست بدهد. از آن روز به بعد، زندگی روی خوش به او نشان نداد و بار زندگی روی دوشش افتاد.
باید اجارهخانه را میداد و هزینههای تحصیل فرزند بزرگ و مخارج بچه کمسن خود را تأمین میکرد. نه پدر و مادر خودش و نه خانواده همسرش توان مالی برای کمک به او و فرزندانش را نداشتند. همین چندماه پیش هم که همسرش فوت کرد، برای تأمین مخارج کفن و دفن او مشکل داشتند، چه رسد که بتوانند هوای فرزند یا عروس و نوههای خود را داشته باشند. همه راهها برایش بسته بود و همسرش نیز کار ثابتی نداشت که بخواهد از بیمه و حقوق او استفاده کند.
اینطور بود که به کسی امید نبست و روی پای خود ایستاد تا هر طور شده فرزندانش را بزرگ و مخارج زندگی را تأمین کند. نداشتن تخصص و وجود فرزند خردسال باعث شد سراغ کارهایی برود که بتوان در خانه انجام داد و درآمدی کسب کرد. چند روزی سراغ سبزی پاککنی در خانه و فروش آن به همسایهها رفت و مدتی هم مشغول درست کردن ترشی شد تا اینکه بستهبندی نان را پیشه خود کرد.
در لابهلای مشکلات زندگی و تلاش شبانهروزی برای رفاه فرزندانش، گاهی حرفی از اطرافیان میشنید که حسابی غصهدارش میکرد. میگفتند در این شرایط باید تحت پوشش مراکز خیریه قرارگیرد تا مخارج زندگی از دوش او برداشته شود. این حرف برایش خیلی سنگین میآمد. احساس میکرد تحت پوشش مراکز خیریه قرارگرفتن، یعنی آمدن صدقه دیگران سر سفره او و فرزندانش.
همین فکر او را به مرز جنون میکشید و بالاخره آب پاکی روی دست همه ریخت و با صدای بلند از همه خواست دست از سرش بردارند و دیگر لازم نیست برای او و بچههایش دلسوزی کنند. حالا او مانده و ۲بچه صغیر با هزینههای سرسامآور زندگی و شغلی کم درآمد. گاهی به این نتیجه میرسد که سراغ یکی از مراکز خیریه برود و از آنها کمک بخواهد اما بلافاصله پشیمان میشود. غروری دارد که مختص خود اوست و حاضر نیست مخارج زندگیاش را مؤسسههای خیریه تأمین کنند. میداند طرز فکرش نادرست است اما چه کند که نمیتواند با این موضوع کنار بیاید.
متأسفانه تعداد بانوان سرپرست خانواری از این دست در جنوب تهران کم نیست. درآمد چندانی ندارند و از سوی دیگر حاضر نیستند تحت پوشش مراکز خیریه قرار گیرند. در چنین شرایطی، لازم است تمهیداتی برای حمایت از این بانوان اتخاذ شود. بیمه بانوان سرپرست خانوار که همسر خود را از دست داده یا از آنها جدا شدهاند، همچنین تأمین رهن خانه، از اقداماتی است که میتوان برای حمایت از این افراد انجام داد تا حداقل در زمینه تأمین مسکن برای زندگی و دارو در زمان بیماری، دچار مشکل نشوند. لازمه این کار، فراهم شدن بستری برای شناسایی و تحت حمایت قرارگرفتن بانوان سرپرست خانوار پس از فوت همسرشان یا بعد از متارکه آنهاست.
نظر شما